- یادداشت
- بازدید: 1485
تصوف گنابادی و جامعه شناسی ایمان
عباس نعیمی جورشری
مسئول کمیته آموزش حزب کارگزاران سازندگی استان گیلان و جامعه شناس
سخن گفتن درباب انسجام اجتماعی، دشوار نیست زیرا یکی از موضوعات مکرر و مستمر در نظریههای جامعه شناسی بوده است. شما از هر مکتب و پارادایمی که ورود کنید، به نحوی سخنی در اینباره رفته است.
از این بابت همه مکاتب متفق القول هستند که انسجام اجتماعی محصول درک متقابل و همدلانه افراد از هم است. در این راه گروههای اجتماعی نقش مؤثر دارند خاصه آنجا که هویت مشترک تولید میکنند. تصوف در مشرق زمین، خاستگاهی اینچنین داشته است. بدیهی است که این خاستگاه محل چالش تاریخی هم بوده و مکان مجادله حقانیتهای متکثر شده است. چنان که «هستی» خود را در ظرف انسانی میریزد و اینگونه افتراقها بیان میشود.
ایران امروز ازجمله وارث چنین خاستگاهی است. در موزاییک فرهنگی ایران، بخش کثیری از مردمان تعلق خاطری به مسلکی یا سلسلهای عارفانه دارند. بزرگترین این طریقتهای سنتی و کلاسیک همانا سلسله دراویش گنابادی است که به دور از انگارههای غیرمتعارف و سبکهای زیستی ناهنجار، در آرامش به ذکر و تزکیه خویش مشغول است.
آنها نه بطور تشکیلاتی سودای قدرت دارند و نه پیروانشان را به دخالت در امور سیاسی تشویق میکنند. درواقع در این امور سکوت دارند و تلاششان ساختن انسانی، انسانیتر است. اقلیم آنها همانا اقلیم ایمان است.
فارغ از اینکه کم و کیف تعالیم و مراقبتهای سلسله دراویش گنابادی -که فقیر نامیده میشوند- چیست، نکته جامعه شناختی این است که نیت و هدف بزرگان این قوم، مجموعه اموری است که میتوان آن را تعالی اخلاقی دانست. فهم و خوانشی که با سایر خوانشهای دینی و اخلاقی شباهتها و تفاوتهای خودش را دارد لکن هرگز ساختارشکن نبوده و همواره کوشش آن بر اصلاحات اخلاقی است. چنان که گفتار و رفتار قطب این سلسله دکتر «نورعلی تابنده» بر این امر موید است. او خود در نود سالگی چشم و چراغ مردمی است.
مناسک سلسله گنابادی عموماً ذکرخوانی است و توصیههای اخلاقی. آنهم به دور از رفتارهای غیرمعمول برخی صوفیان و سلسلهها. آنها هر هفته دور هم جمع میشوند و دور از زد و بندهای دنیوی به ذکرخوانی سپری میکنند. کسی از دیوان اشعار حافظ و مولانا آواز سر میدهد و مابقی در سکوت گوش فرا میدهند و غور درونی میکنند. پیر مجلس توصیههای اخلاقی میکند. در پایان هم با یکدیگر مصافحه دارند.
اینکه چه میزان بزرگان سلسله در اهداف خویش توفیق داشتهاند و پیروانشان تعالیم را بجا آوردهاند سخن دیگری است و آسیبشناسی خودش را دارد. چنان که تصوف آسیب شناسی خاص خودش را دارد. چه بسا اساساً قلمرو ایمان و دستاوردهایش، آسیب شناسی خاص خودش را دارد.
با اینهمه چشم جامعه شناسی دو سود مشخص از این مجموعه صوفیانه تشخیص میدهد:
اول ترویج انسجام اجتماعی که ضرورت جامعه ایران است. به ویژه اگر مدنظر داشته باشیم در زمان کنونی بیش از هر زمانی کشور دچار بحران اعتماد است. بحران اعتماد خرد و کلان. «من» در این فضا بر «ما» چیره است. شی شدگی رواج میابد. همنشینی حیوانات خانگی یا کنج عزلت و تنهایی باب میشود. انسان در این معرکه پر از احساس تنهایی و بی پناهی است. انسانی رنجور و تکیده که کرامتش محترم شمرده نشده و سفرهاش پر است از تهی.
دوم تشویق اخلاق که الزام توسعه ملی است. به ویژه اگر بدانیم عرصه عمومی ایران شدیداً از باب اخلاق در مضیقه است. رذالتها چنان ساختارها را در بر گرفته که فسادهای اقتصادی و اختلاسها و رانتها تجلی همین سقوط اخلاقی است. افسار دیو دروغ و تهمت و حسادت چنان رها شده که مراودات روزمره مردمان را مسموم کرده است.
از جمیع این جهات میتوان فهم کرد که سلسله دراویش گنابادی برای ایران بدحال، خیر اجتماعی داشته و تحدید و تهدید آنها نمیتواند توجیه جامعه شناسانه داشته باشد. آنها ترویج دهنده پرهیزکاری بدون خشونت در اقلیم ایمان هستند.